آرش حیدری
مسئلۀ اجتماعات علمی و به اشتراک گذاری دانش در ایران در بن بستی عظیم افتاده است. سازوکار شکل بندی اجتماعات علمی و گردهمایی ها و همایش ها متاسفانه در ساختارهایی اسیر شده است که بیش از آن که غایتی علمی و مبتنی بر اشتراک گذاری دانش و هم اندیشی باشد قالبی است در خدمت ارتقا و امتیازی که قرار است جایی به کار آید.
این نگاه به کارکردهای علم و فروکاست آن به کالا یا تاییدیه ای که بتواند فرد را از پیچ و خمی بوروکراتیک برهاند و یا امتیاز و ارتقایی نصیب دارنده اش بکند که در نهایت به نفع کارکردی اقتصادی تمام می شود یکی از عمده ترین موانع شکل گیری اجتماعات علمی و هم اندیشی ها است.
ساختار همایش در ایران امروز بدل به تکلیف و منطقی وسواسی و تکراری شده است که نتایج مشخصی نیز برای نهاد علم به ارمغان نمی آورد. این پدیده در علوم انسانی و اجتماعی وقتی بحرانی تر می شود که تغییرات این الگوی دانش بسیار شدیدتر و تفاوت افقها و چشم اندازها بسیار چشمگیرتر است. در این فضا به نظر میرسد منطق همایش و گردهمایی در علوم انسانی میبایست تکثرگراتر و مرکزگریزتر باشد. اما روند رایج همایش ها در علوم انسانی نشان می دهد که غالباً معدودی از چهره های شناخته شده و رسانه ای در نظام دانش انسانی و اجتماعی میباید سردمداران برگزاری یک همایش باشند و روند سخنرانی ها و ارائه ها ، فارغ از اینکه موضوع همایش چه باشد، چهره هایی نسبتاً یکسان و مباحثی مشابه را در خود دارد.
در این بین مسئله ای که عمیقاً باید بدان نظر کرد این است که آیا بضاعت علوم اجتماعی و انسانی در ایران در همین قد و قواره است یا مسئله را باید در ساخت قدرت نامتوازن، مرکزگرا و پیرسالار حاکم بر علوم انسانی جست؟ مجموعۀ بزرگی از کنشگران علوم انسانی و اجتماعی در منطقه الفراغ دانشگاه در حال فعالیت و تولید متن و اندیشه اند. اما سازوکار توزیع فرصتها (اعم از هویتی و شغلی و منزلتی) از منطقی به شدت نابرابر رنج می برد. نظام چاپ مقالات، ارائۀ فرصت سخنرانی در همایشها، چاپ کتاب و… غالباً فرصت ها را در اختیار کسانی می گذارد که در برخی از موارد تنها ارجحیتی که بر سایر افراد دارند؛ لقب هیئت علمی است. یک مقاله تنها زمانی چاپ می شود که نام هیئت علمی در آن وجود داشته باشد، اکثریت قریب به اتفاق سخنرانان یک همایش باید هیئت علمی باشند و… . این مسئله زمانی بحرانی تر می شود که فرصت های هیئت علمی لزوماً به واسطۀ توانایی و جایگاه علمی افراد به آنها عطا نمیشود. ناگفته پیدا است که هیئت علمی بودن در ایران یک فرصت شغلی بینظیر است که دست هر فرودستی ولو دارای علم و دانش قرار نیست به این منصب برسد.
به این ترتیب شاهد انسدادی در نظام تولید علم و اندیشه در علوم انسانی هستیم. دانشگاه ها فاقد بنیان و سنت فکری مشخص اند، هیئت علمی بودن به یک منصب بورکراتیک فروکاسته شده است، امتیازات علمی حاصل از چاپ و نشر مقالات و همایش ها تنها به کار ارتقا در سلسله مراتب بوروکراتیک می آیند و لزوماً در نظام دانش جایگاه مشخصی ندارند.
با این وصف به نظر میرسد ایجاد فضایی برای به متن آمدن مجموعه ای از متون و اندیشه ها و حاملان آنها به شدت ضرورت پیدا می کند. در چنین فضایی که منطق رسمی آن ذیل بوروکراسی و کالایی شدن دانش در حال از بین رفتن است در حاشیۀ این فضای رسمی و البته در متن دانشگاه مجموعۀ بزرگی از کنشگران علوم انسانی در حال تولید متن اند. متونی که شاید برخی از آنها به خاطر ساختار نابرابر توزیع فرصتها هیچگاه مجالی برای دیده شدن و ارائه پیدا نکنند. غلبۀ صوری گرایی بر منطق نوشتن مقاله و محدود کردن نظام اندیشه ورزی در فرم هایی وسواسی که در بسیاری از موارد متن علمی را سلاخی کرده و از اصالتش تهی می کند مجال عرضۀ بسیاری از متون را می گیرد.
نخستین سمپوزیوم کشوری مقالات دانشجویی تلاش دارد عرصه ای را مهیا سازد تا افرادی که به دنبال مجالی برای عرضۀ محصولات مطالعه و تلاش خود می گردند تا و در معرض دید و نقد دیگران قرار دهند به این مهم دست پیدا کنند. این سمپوزیوم تلاش دارد عرصه ای را بگشاید تا منطق مرکز گرا، نابرابر و کالاییِ همایش های رایج را در فرم و محتوا کمی باز کرده و صورت دیگری از همایش را پیشنهاد کند که در آن افراد فارغ از مناصب دانشگاهی بتوان بستری برای ارائۀ اندیشه و پژوهش خود پیدا کنند. اینکه چنین همایشی در ارائۀ فرصت ها به دانشجویان مقاطع مختلف برای ارائۀ محصولات فکری و پژوهشی خود تا چه حد توفیق یابد منوط به مشارکت حداکثری دانشجویان در اقصی نقاط کشور است. علوم انسانی وابسته به وضعیت میاندیشد و اگر غیر از این باشد به تکنیکی فارغ از موقعیت خود فروکاسته خواهد شد و به جرأت میتوان گفت که ارزش ذره-ای اندیشیدن نخواهد داشت. آنچه در تهران تئوریزه میشود لزوماً آن چیزی نیست که در سایر نقاط کشور مسئله است. لذا به نظر می رسد پتانسیلی گسترده در سایر استان های کشور وجود دارد که باید بتوانند با افق و دریچه ای دیگرگون اولاً مسائل جدیدی را مسئله مند کنند و دوم نظرگاه ها و چشم اندازهای متفاوتی به مسائل عرضه کنند. از این رو این سمپوزیوم می تواند فرصتی باشد که از مرکزگرایی در علوم انسانی در تمامی ابعاد آن فاصله گرفت. و البته این تنها یک فرصت و یک امکان است که بدون مشارکت حداکثری همۀ افرادی که خود را صاحب ایده یا اندیشه ای میدانند محقق نخواهد شد.