در راستای پیشنهاد موضوعاتی برای نوشتن در سمپوزیوم
چرا باید درباره دین از منظر مطالعات دین نوشت؟
وقتی دین و اقتصاد و عرف و سیاست و اجتماع و فرهنگ اینچنین تا مغز استخوان درهم تنیده و آغشتهی هم اند، چرا باید تاریخ دینورزی و تکثر الاهیات دینی را به جد تورق کرد؟
حوزهای به نام مطالعات دین قرار است دقیقا چه گلی به سر دین و ما بزند که الهیات، انسانشناسی، جامعهشناسی، مطالعات متون کلاسیک، یا علوم سیاسی تا به حال نزده باشند؟ در زمانهای که مطالعات بینرشتهای ترویج میشود چگونه میتوان از تمامیت هویتی حوزهای به نام مطالعات دین دفاع کرد؟ چه سوالات تازهای را میتوان از دل مطالعات دین طرح کرد؟
مطالعات دین، مانند سایر حوزههای علوم اجتماعی مدرن، با راه و روشی تطبیقی و در اضطرار طبقهبندیهای تکاملی از لحظهی مواجههی خود و دیگری در سپیدهدم استعمار ضرورت یافت. تدقیق در دین برای کسانی جز علما و فقهای دینی و دینورزان عامه در نتیجهی «شکاف بدن و تجربه تنی از باور» در فضایی ممکن شد که با «از دست رفتن جادوی زبان» به وجود آمده بود. تا سوادمان قد میکشد، دین، یکی از اصلیترین مضامین و سرمنشاء نظریهپردازی قدیمیترین متون و مطالعات جامعهشناسی و انسانشناسی فرهنگی و سیاسی بوده، از «شاخه زرین» فریزر و «صور ابتدایی حیات دینی» دورکهایم گرفته تا «نوئرها»ی اوانسپریچارد و مطالعات ترنر روی مناسک و آیینها.
مطالعهی دین یعنی ایستادن بر میراثی متکثر؛ از تبیین مارکسیستی بوردیو که دینورزی را نه در خود و به خودی خود که با کژشناسی منطق میدان بازشناخت، تا ارسی که برای شناخت نیروهای الوهیتی و آنجهانی به روابط اجتماعی اینجهانیشان متوسل شد. با این میراث، دین را گاهی از منظر کارکرد، گاهی بر مبنای ساختار روابط، و گاهی از دریچهی تاریخ مفتی و محتسب به ایدئولوژی، منشاء همبستگی اجتماعی، مشروعیت یا قدرت تقلیل دادهایم. اما برای مطالعهی علمی «دین برای دین»، باید پرسید و پرسید و پرسید تا دین را از نو بفهمیم بی آنکه حقانیت و حقیقت الهیاتیاش را به پرسش بکشیم.
– دینداری در جهان اطراف ما با چه اشکال متکثری بروز مییابد و این بروزات چه تاثیری در درک ما از دین دارند؟
– چگونه میتوانیم نقش و کنشهای مومنان و دینورزان را در معادلات سیاسی و اجتماعی بفهمیم، بیآنکه عقلانیت و عاملیت ایشان و نیروهای الوهیتی آن-جهانی را انکار کرده باشیم؟
– سستایمانان و از دینبازگشتگان چه جایگاهی در مطالعات فقهی و الهیاتی و چه نقشی در تحولات دینی جامعه دارند؟
-نیروهای ناپیدا و الوهیتی، ارواح درگذشتگان و دستهای غیب در سیاست و جامعه چه حضور و عملکردی دارند؟
– الهیات سیاسی چه نسبتی با الهیات دینی برقرار میکند؟
-چگونه میتوان دین را مستقل از دستگاه قدرت و الهیات سیاسی فهمید؟
– هویت دینی و دینورزی در متن تحولات اجتماعی و سیاسی دستخوش چه تغییراتی میشوند؟
باید از دین اعادهی حیثیت کرد؛ اتفاقا درست در چنین زمانهای باید از دین نوشت: با تامل بر اینکه با کدام خود و کدام دیگری بر سر چه میراثی نشستهایم؛ همین ما، هماینک و در نور خاطره و تاریخ جمعی هماینجا.
نویسنده: مهشید زندی
مهلت ارسال آثار: ۳۰ بهمنماه