در راستای پیشنهاد موضوعاتی برای نوشتن در سمپوزیوم
فرصتِ سنجشِ سمپوزیوم
آنچه امروز ضرورتش را بیش از گذشته درک میکنیم وجود نهادی دموکراتیک است. نهادی که در وضعیت اکنون در مقام دفاع از جامعه، قدرت حاکم را به پرسش بکشد و امکانی برای رهاییبخشی داشته باشد. اما سازوکارهای چنین نهادی چیست؟ چه امکانهایی در ساختار آکادمیک و دانشجویی امروز ایران برای تمرین ایجاد چنین نهادی فراهم است؟ دربارهی چنین موضوعی باید در فضایی «گفتوگومحور» به بحث نشست.
آیا سمپوزیوم در امکان فراهم کردنِ چنین سازوکارهایی گرهگشا است؟ آیا سویههایی در سمپوزیوم دانشجویی وجود دارد که آن را تمرین یا بازگشایندهی گرهی در این مسیر بدانیم؟ آیا سویههایی رهاییبخش در امکانهای نوی سمپوزیوم وجود دارد؟ آیا اساساً امکانی به نام سمپوزیوم امکانی است نو یا یک تکرار بیهوده؟
به نظر میرسد زمان آن رسیده که در درونِ سمپوزیوم از امکانهای آن استفاده کنیم و سمپوزیوم را شفاف و دقیق به پرسش بگذاریم. پنلی که بنیادِ این نهاد نوپا را از نگاه منتقدانِ مختلف و احیانا متضادی به چالش بکشاند و مخاطبان علوم اجتماعی را درگیر پرسشها کند.
سمپوزیوم دانشجویی در دو دوره ابتدایی سعی کرده با رویکرد انتقادی در دفاع از علوم اجتماعی مستقل سویههای تازهای از سیاست و امکان را به سهم خود باز کند و قدرتِ جامعه و تریبونِ بیصداشدگان باشد. اما آیا این سعی نتیجهبخش بوده است؟ این رویکرد را در کدام نمود بیرونی میتوان دید؟ آیا سمپوزیوم در تلهی بازتولید نظم قدرت و ساختار موجود گرفتار نشده و همچنان میتواند داعیهی دفاع از علوم اجتماعی «مستقل» را داشته باشد؟ این استقلال در کجا به خطر افتاده یا کجا مسیر گفتوگو قطع شده است؟ آیا بعد از دو تجربه اجرایی و فرایندی که دورهی سوم از تابستان98 تا به امروز طی کرده است میتوان گفت که امکان گفتوگوی اقناعی در سمپوزیوم تا حدی قابل دفاع تحقق یافته است؟
یکی از محورهای پیشنهادی برای نوشتن در سومین دوره سمپوزیوم آثار دانشجویی علوم اجتماعی کشور میتواند نقد خودِ سمپوزیوم باشد. پنلی که از رویکردهای مختلف و پارادایمهای فکری متفاوت، اصول اساسی و بنیادیِ چیستی و چرایی سمپوزیوم دانشجویی را بسنجد، به چالش بکشد و تحلیل کند. این که چنین نهاد نوپایی چرا و چگونه در روند اتفاقات امروز دانشگاه و جامعهی ایران اثرگذار است یا عملا از دایره اثرگذاری خارج است؟
سمپوزیوم از بطن جامعه و با حضور دانشجویان نقاط مختلف کشور اجرا شده است و داعیه دفاع از علوم اجتماعی مستقل در گسترهای فراگیر به وسعت ایران دارد. به گونهای که هدف این بوده و تلاش شده تا کمترین تبعیض در آن دیده شود. اما آیا سمپوزیوم در کاهش فاصلهی مرکز-پیرامون و تریبون دادن به دانشجویان به حاشیه رانده شده و فرودست آکادمیک و اقتصادی و سیاسی موفق بوده است؛ یا خود به بازتولیدکنندهی مرکزگرایی و بها دادن به دانشجوی مرکزی بدل شده و همصدای فرادستان هر حوزه است؟ آیا سمپوزیوم توانسته به شکلی از مقاومت در برابر نظم قدرت و منطقِ منفعتِ دانشگاه امروز دست پیدا کند و سازوکارهایی برای سوژگیِ دانشجویان و «سیاسیشدن»ِ دانشجو در وضعیت موجود داشته باشد؛ یا خود به شکلی دیگر در بازتولید ابژگی دانشجو و منطق قدرت دانشگاه و اساتید اثرگذار بوده است؟ سمپوزیوم قرار بوده منجر به بروز جسارت و خلاقیت دانشجویان برای تجربهورزی شود و باید بررسی کرد که حالا خود عاملی در خمودگی و تکرار فرمهای تاریخمصرفگذشتهی «دانشجوی موفقِ استاد/سیستمپسند» نشده که بیش از همهچیز به رزومه و موفقیت فردی میاندیشد؟ باید در این باره به طور جدی دست به نوشتن برد و صورتبندی دقیقی ارائه کرد.
سمپوزیوم از ابتدا برای خلقِ فضا و فرم و محتوای نو به میدان آمد و حالا باید سنجید که آیا اساسا امکان تولید فرم و محتوای جدید با چنین ساخت و نهادی ممکن است؟ یا سمپوزیوم درگیر تکرار شده و علیه نوآوری و فرمهای جدیدیاست که داعیه حمایت از آنها را داشته است؟ سمپوزیوم که سعی داشته ایدهها را به ارائه برساند و گفتوگوها و همکاریهایی را بین دانشجویان مختلف کشور سازماندهی کند چقدر در این مسیر موفق بوده است؟ چه امکانهایی بوده که سمپوزیوم خواسته یا ناخواسته، سهلانگارانه یا عامدانه از آنها غافل شده است؟
این پنل و متنهایی که در این باره نوشته و ارائه میشود، میتواند تعیینکننده باشد. به این معنا که به سوالی اساسی پاسخ دهد: «بودنِ سمپوزیوم چه امکانی دارد که نبودنش نخواهد داشت؟ اساسا چرا امروز، اینجا، اکنون، سمپوزیوم؟ در ایرانِ پساآبان، در ایرانِ پسادروغ، در ایرانی که در شوکی بزرگ و عمیق فرو رفته است، سمپوزیوم چه دردی از ما دوا خواهد کرد که به بهانهاش، گردِ هم جمع میشویم؟»
نویسنده: رضا صابری، دبیر سمپوزیوم سوم
مهلت ارسال آثار: ۳۰ بهمنماه